وقتی سخن از مهاجرت به میان میآید، کیفت آدمهایی که در نتیجه از دست میدیهم از صافی ذهنمان عبور میکند. علت مهاجرت ارتباط مستقیم با مزایای آن دارد و اگر عملی، مزیت نداشته باشد مسلما صورت نمیگیرد. در اصل میتوان گفت که شرایط خوب برای زندگی را باید خودمان برای خودمان بسازیم. ما توانایی تغییر […]
وقتی سخن از مهاجرت به میان میآید، کیفت آدمهایی که در نتیجه از دست میدیهم از صافی ذهنمان عبور میکند.
علت مهاجرت ارتباط مستقیم با مزایای آن دارد و اگر عملی، مزیت نداشته باشد مسلما صورت نمیگیرد. در اصل میتوان گفت که شرایط خوب برای زندگی را باید خودمان برای خودمان بسازیم. ما توانایی تغییر دادن جامعه و شرایط را نداریم، اما میتوانیم از جایی که اذیت میشویم، برویم و در جایی بهتر با شرایط بهتر زندگی کنیم و این بزرگترین مزیت مهاجرت و اصلیترین دلیل آن محسوب میشود. پس مهاجرت مانند هر پدیدهای دیگر ویژگیهای مثبت و منفی دارد. مهاجرت به معنای تغییر محل زندگی و رفتن سراغ محلی جدید با شرایط جدید است و تبعاتی چون: سردرگمی، عدم برقراری ارتباط مناسب و زمان بر بودن را دارد. هر انسانی خواسته یا ناخواسته در هر نوع جامعهای که زندگی کند، دارای یک سری دلبستگیها و وابستگیهایی است، بنابراین رها کردن این دلبستگیها بزرگترین ضربهای است که هر فرد میتواند به خود وارد کند. بنابراین هنگام مهاجرت باید هر فرد علتها را در کفهای و معایب را در کفهای دیگر بگذارد و رای را براساس کفهای که سنگینتر است بدهد و مسیر خود را انتخاب کند.
دلکنی یا مهاجرت یا به دلیل فشار محیط فعلی است یا جاذبههای محیط بعدی و یا حتی ترکیبی از هر دو علت است. این خصلت مشترک انسان و حیوان است و عشق نقش مهمی ندارد. به نظر من مهمترین مشوق بازگشت، رفتار دولتمردان و رسانههای داخلی در راستای تحریک حس تعلق ایران به ایرانی و جلب اطمینان از امنیت و تسهیلگری فعالیت در ایران است. اما مهمترین مانع بازگشت، مقاومت اعضای جوان خانواده به زندگی در محیطی است که نمیدانند چیست و همسایهاش کیست.
استقبال ایرانیان خارج از کشور در حد تحریک حس وطن دوستی بوده و بدون ایجاد شراط جدید، تحول جدید دور از انتظار است. تا امروز با توجه به عدم وجود قوانین پایدار برای جذب و اطمینان بخشی به سرمایه خارجی، امیدی به ورود این سرمایهها نبوده است. با توجه به دانایی و توانایی ایرانیان مقیم خارج در امر فعالیت و افزایش سرمایه، دست و قلمها را باید شست و جور دیگر باید نوشت.
برای مهاجرت پیشنهاد زیادی داشتهام ولی علاقهای به مهاجرت ندارم. چون آدم وابستهای هستم و قطعا با مهاجرت دلتنگ میشوم. مهاجرت در شرایطی خوبه که آدم هیچ امکانی برای رشد و پیشرفت در کشور خود نداشته باشد و مطمئن باشد که با مهاجرت به ایدهآل خود دست مییابد. انسانها اگر شرایط زندگی که شامل امکانات رفاهی و شغلی و تحصیلی میباشد برایشان فراهم باشد به هیچ عنوان به مهاجرت فکر نمیکنند، چون مهاجرت سختیهایی دارد که هر کسی نمیتواند این سختیها را بپذیرد مگر اینکه شرایط زندگی در کشور خودش برای او خیلی سخت باشد که اونوقت سختی مهاجرت را ترجیح خواهد داد.
انسان هرجا که سکونت کند به دنبال کرامت انسانی است. من هم مثل برخی هر روز به مهاجرت فکر میکنم. متاسفم بگویم که به عنوان مخترح و کارآفرین از آن توجه و حمایت لازم برخوردار نیستم. گاهی فکر میکنم چرا در هنگامی که به عنوان یک تولیدکننده بومی تصمیم دارم کالای خود را معرفی و عرضه کنم به چشم یک نیازمند و به تعبیری گدا به من نگاه میشود. پس وقتی احساس میکنم در کشور خودم با رشد مواجه نمیشوم تصمیم میگیرم مهاجرت کنم. در مهاجرت هم دلم برای خانواده و کشورم تنگ میشود، این دلتنگی قابل توجیه است اما غمناکتر این است که در کشور خودم هم احساس غریبگی میکنم چون گاه حتی دلم برای خودم هم تنگ میشود.
اما فکر کردن به مهاجرت تابع یک سری شرایط شخصی و خانوادگی است. من قبلا به فکر مهاجرت بودم ولی در حال حاضر به دلیل شرایط خانوادگی و رشد فکری خودم اصلا تمایلی به مهاجرت ندارم. با مهاجرت به شدت دلتنگ کشورم میشوم. خیلی از افراد که مهاجرت کردند ناچار بودند که بروند. تیپ آدمهایی که مهاجرت میکنند به چند بخش تقسیم میشوند. چون یک سری جوان همیشه به دنبال یک شرایط آزاد و آرمانی برای خود هستند. اما یک سری افراد هم برای کسب درآمد مهاجرت میکنند و میپندارند که با مهاجرت شرایط شان بهتر میشود. البته یک سری هم نخبگانی هستند که برای پیشرفت کاری خود به دنبال فرصتهای مطالعاتی و شغلی هستند. در دهههای پیش عمده افراد وقتی مهاجرت میکردند و تحصیلات عالی یا تخصصی فرا میگرفتند به وطن برمیگشتند ولی الان عمده افراد مهاجر چشماندازی برای برگشت ندارند. یک بخش از مردمی که مهاجرت میکنند افراد مالداری هستند که همواره به سمت رفاه میروند و زندگی مطلوب را در مهاجرت میبنند.
- نویسنده : مجتبی گهستونی
Sunday, 10 August , 2025