شب تاریک و سرد پاییزی در تقابل با خیابان‌های پرجنب و جوش و صدای همهمه ی مردم، چه تضاد پررنگی است؟! گویی نور چراغ‌های خیابان با هیجان و امید به پیروزی، با تاریکی شب در پیکار است. جز یلدا هیچ نامی این پیکار را در خود معنا نمی‌کند. یلدا واژه‌ای سریانی، که در فرهنگ لغات […]

شب تاریک و سرد پاییزی در تقابل با خیابان‌های پرجنب و جوش و صدای همهمه ی مردم، چه تضاد پررنگی است؟! گویی نور چراغ‌های خیابان با هیجان و امید به پیروزی، با تاریکی شب در پیکار است. جز یلدا هیچ نامی این پیکار را در خود معنا نمی‌کند.
یلدا واژه‌ای سریانی، که در فرهنگ لغات ایرانی به زمان تولد معنا شده است و رومیان آن را به «ناتالیس انویکتوس» یعنی روز تولد مهر شکست ناپذیر نامیدند. در فرهنگ پیشینیان در پایان این شب دراز، که اهریمنی و نامبارکش می‌دانستند (و می‌دانند) تاریکی شکست می‌خورد، روشنایی پیروز و خورشید زاییده می‌شود وروزها رو به بلندی می‌نهند.
زایش خورشید و آغاز دی را، آیین‌ها و فرهنگ‌های بسیاری از سرزمین‌های کهن آغاز سال قرار دادند، به شگون روزی که خورشید از چنگ شب‌های اهریمنی نجات می‌یافت و روزی مقدس برای آیین مهرپرستان (میتراییسم) بود.
علاوه بر ایران زمین در اروپا نیز آیین‌هایی برای برپایی این شب وجود داشت چرا که تا قبل از رواج مسیحیت، میتراییسم یا همان مهرپرستی دین رایج این ناحیه بوده و حتی بعد از گرویدن به مسیحیت تا مدتها جشن کریسمس و ژانویه رواج نداشته است.
اما در عرف ایران، شب آخر پاییز را طولانی‌ترین شب سال یا به اصطلاح شب چله می‌نامند.
به گفته میرجلال الدین کزازی (استاد زبان و ادبیات فارسی): «کریسمس همان شب چله است.»
وی در یکی از سخنرانی‌هایش در دانشگاه تهران به این موضوع اشاره کرده است که: «ایزد مهر در یکی از شهرهای ایران از دوشیزه ای به نام ناهید زاییده شد و پس از مدتی کشور به کیش مهرپرستی گروید. مهرپرستی از مرزهای ایران فراتر رفت و در روم دین رسمی شد. رومیان سال‌های بسیار تولد مهر وشب چله را جشن می‌گرفتند و آن را آغاز سال می‌دانستند. حتی پس از گسترش دین مسیحیت، باز کشیشان نتوانستند از گرفتن این جشن‌ها جلوگیری کنند. به ناچار مجبور شدند به دروغ این شب را زاد روز تولد عیسی بنامند تا روز ٢۵ دسامبر را به بهانه تولد عیسی جشن بگیرند نه تولد ایزد مهر!»
وی در ادامه افزود: «هنگامی که به آیین و مراسم مسیحیان در کریسمس نگاه می‌کنیم بسیاری از نشانه‌های ایرانی این مراسم را در می‌یابیم. ایرانی‌های قدیم در شب چله درخت سروی را با دو رشته نوار نقره‌ای و طلایی می آراستند. بعدها مسیحیان درخت کاج را به تقلید از مهرپرستان و ایرانیان تزیین کردند. یکی دیگر از وام گیری مسیحیان از مهرپرستان، روز مقدس مسیحی یعنی روز یکشنبه است.»
از دیرباز تاکنون یلدا با افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی در هم آمیخته است. بنا بر باور ایرانیان در گذشته، ماه دلداده مهر است و هر دو سر بر کار خود دارند که زمان کار ماه شب است و مهر روزها بر می‌آید. ماه بر آن است که سحرگاه، راه بر مهر ببندد و با او درهم آمیزد، اما همیشه در خواب می‌ماند و روز فرا می‌رسد. که ماه را در آن راهی نیست. سرانجام ماه تدبیری می‌اندیشد و ستاره‌ای اجیر می‌کند، ستاره‌ای که چون به آسمان بنگری همیشه کنار ماه قرار دارد و عاقبت نیمه شبی ستاره، ماه را بیدار می‌کند و خبر نزدیکی مهر را می‌دهد. ماه به استقبال مهر می‌رود و راز دل می‌گوید و دلبری می‌کند و مهر را از رفتن باز می‌دارد. چنین زمانی است که خورشید و ماه کار خود را فراموش می‌کنند و عاشقی پیشه می‌کنند و مهر دیر بر می‌آید و این شب، «یلدا» نام می‌گیرد. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر می‌رسند و هر سال را فقط یک شب بلند و سیاه و طولانی است که همانا شب یلداست. اما این شب سنتی مانند سایر سنت‌های تاریخی ایران با آیین خاص خود برگزار می‌شود در سراسر ایران، جایی را نمی‌یابند که خوردن هندوانه و انار که همه جنبه نمادی دارند و نشانه‌ی برکت، تندرستی و فراوانی و شادکامی هستند، جزو آداب و رسوم آن نباشد. این میوه‌ها که اغلب دانه‌های زیادی دارند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت خیزی و پردانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت آور می‌کنند و همچنین این میوه‌ها نمایندگانی از خورشید در شب به شمار می‌روند. انواع تنقلات و خوراکیها، میوه، شیرینی و… به تبع محیط و سبک زندگی مردم آن اقلیم مصرف می‌شوند. مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می‌پردازند و بعضی نیز بسیاری از دوستان و بستگان خود را دعوت می‌کنند تفالی به دیوان حافظ می‌زنند و فال دل خویش را از او طلب می‌کنند. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا می‌شده است به این صورت که خانواده‌ها دور کرسی جمع می‌آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می‌کردند. در برخی دیگر از نقاط ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. آنها در این شب سفره ای می گسترانند که بی شباهت به سفره هفت سین نوروز نیست.
در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می‌خورند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد. در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولا گندم برشته (قورقا) و هندوانه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند. در گیلان هندوانه را حتما فراهم می کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد.
آشوریان ایران نیز در جشن یلدا با سایر اقوام ایرانی شریک هستند. «آلبرت کوچویی» رئیس سابق انجمن آشوریان تهران ضمن تایید این نکته می گوید: «ما معتقدیم یلدا، سنت دیرینه آشوری است. یلدا یعنی تولد و آشوری ها معتقدند به دلیل نزدیکی عید میلاد مسیح و شب یلدا، آشوری ها بعد از مسیحیت، یلدا را به عنوان شب تولد مسیح جشن می گرفتند ولی بعدها به علت تغییراتی که در گاهشماری ها پیش آمد و سال های کبیسه را هم محسوب کردند، این تاریخ تغییر کرد و شب یلدا سه روز عقب تر آمد و ما این سال ها در ۴ دی ماه میلاد مسیح را جشن می گیریم.
اما تاثیری که این شب تاریخی در احساسات شاعران و ادیبان ایران از گذشته تا کنون گذاشته است از نظر پنهان نیست، شاعران پارسی، شب يلدا را كنايه از سياهى شب دراز هجران و جدايى به کار برده تا جایی که شاعران بزرگی همچون حافظ و سعدی و خاقانی و دیگر شاعران در باب آن قصیده سرایی کرده اند: «صحبت حکام، ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید خواه، بو که برآید»

با مروری کوتاه بر یکی از آیین‌های کهنِ نیاکانمان، درمی‌یابیم که در قدیم، ایرانیان از هر فرصتی برای شادی و شاد زیستن بهره می‌بردند و يلدا ـ که به ظاهر سرما و ظلمت بود ـ نیز از دید آنان فرصتی بود برای شاد زيستن. این نگرش به زندگی و فرهنگ سازی آنان، آیینی به وجود آورد که امروزه پس از گذشت نزدیک به چند هزار سال، هر ساله مایه شادی قلب‌های بسیاری از انسان‌ها در سراسر گیتی می‌گردد.

  • نویسنده : سورن شیرانی